اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        


 جستجو 


 موضوعات 


 
  خاطره ی روز مصاحبه حوزه ...

سوالی که خیلی از متقاضیان حوزه دارن اینه که توی مصاحبه حضوری حوزه ازم چی چی میپرسند؟ خب اول بگم یه نفس عمیق بکش،خیلی ریلکس باش.خبری نیست. چهار تا سوال کشکی ازت میپرسن و بعدش میگن برو خونت و به درد حوزه نمیخوری!نگران نباش،شوخی کردم… توی مصاحبه ممکنه درباره چند موضوع ازتون سوال بشه،پس بد نیست یکمی به این موضوعات تسلط داشته باشید.(البته بماند که خودم اصلا نمیدونستم ازم چی چی میپرسند.همین جوری رفتم مصاحبه و اتفاقا هر چی ازم پرسیدند مثل بلبل جواب دادم.اونقده هم باهاشون بحث کردم که نگو و نپرس.بعد از حدود نیم الی یکساعت مباحثه ،دو نفری که باهام مصاحبه کردند ایولی بهم گفتن و اومدن باهام روبوسی کردن!) قرآن:اولین چیزی که مهمه بلد باشید قرآن خوندنه.البته لازم نیست عبدالباسط باشید،همین جناب پرهیزگار هم کافیه! در حدی که غلط قرآن رو نخونید کافیه.اگه صوت و لحن خوبی داشته باشید خوبه،ولی همین که بدون غلط قرآن رو بخونید براشون کافیه.اصلا هم هول نشید و آروم واسشون قرآن بخونید.در حقیقت توی این مرحله میخوان بدونن شما اصلا توی عمرتون یه بار قرآن رو باز کردید یا نه.چون من دقت کردم کسایی که اصلا اهل قرآن نیستند حتی بلد نیستند فهرست قرآن رو پیدا کنن ،چه برسه به پیدا کردنه سوره.خیلی آروم سوره مورد نظر رو پیدا کنید و شروع کنید به خوندن. احکام:ممکنه چند تا حکم از شما بپرسند.البته معمولا احکام سختی نمیپرسند.ولی احکام روزمره خودتون رو باید بلد باشید.(ولی از من یه حکم نسبتا سخت پرسیدن.فکر کنم میخواستن حالم رو بگیرن.ولی از شانس بدشون دقیقا چند روز پیش حاج اقای مسجدمون این حکم رو با اختلاف اقوالش دقیق بحث مفصل کرد.منم با جزئیاتش براشون گفتم.به گمونم کفشون برید که همچین حکمی رو بلدم.خخخخخ) عقاید:ممکنه بحث های عقیدتی تابلو ازتون پرسیده بشه.البته سوالات بسیار تابلو که هر کسی تا چشم باز میکنه به ذهنش میرسه.مثلا اصلا چرا خدا هست.چرا خدا یکیه و از این چیزا.لازم نیست جواب فلسفی واسشون بگید.همین که یه جوابی بدید که عوام رو قانع کنه بسه.(مثلا من خودم برهان نظم که خیلی ساده هست رو توی این جواب بهشون گفتم.البته بحث وحدت خدا رو هم ازم پرسیدند ) سیاست:توی این بخش بیشتر مبانی ولایت فقیه ازتون ممکنه سوال بشه.به نظرم اگه کتاب کوچیک ولایت فقیه حضرت امام رو بخونید کافیه.(برای دانلود کتاب ولایت فقیه نسخه کامیپوتر اینجا کلیک نمایید) انگیزه:به نظرم مهم ترین بخش مصاحبه شفاهی همین بخشه.شک نکنید.اگه این بخش رو خوب براشون حلاجی کنی خیلی به قبولی نزدیک شدی.درستش هم همینه. حوزست و انگیزش.آدمه بی انگیزه به درد حوزه نمیخوره.انگیزه هم از هدف سرچشمه میگیره.یعنی آدمی که هدف نداره،قطعا انگیزه نداره.و اگه انگیزه نداره اصلا به درد حوزه نمیخوره.حوزه مثل صخره نوردیه.کار سختیه و انرژی زیادی میبره.پس قطعا اگه کسی انگیزه نداشته باشه کم میاره. من هرچی از انگیزه بگم کم گفتم.دقیقا کسانی که ازتون مصاحبه میکنن به این نکته اشراف دارن که انگیزه چقدر مهمه.کسی که هنوز نمیدونه چرا میخواد بیاد حوزه به نظرم امروز از حوزه بره خیلی به نفعشه.چون اگه وارد حوزه بشه،مجبوره چند سال دیگه بره که اونطوری کلی از عمرش حروم شده.اگه هم احیانا تا اخر عمر بدون انگیزه توی حوزه بمونه دنیا و آخرت خودش و ملتی رو به فنا میده. پس اول ساعت ها پیش خودتون فکر کنید چرا میخواهید بیایید حوزه.خواهشا از جواب های کلیشه ای مثل :میخوام آدم بشم و غیره خودداری کنید.چون قطعا اگه این رو بگید، بهتون جواب میده مگه نمیشه توی جای دیگه آدم شد.مگه مرحوم نخودکی طلبه بود؟ ولی آدم شد. یا اگه دانشجویید ،ممکنه ازتون بپرسه،مگه ما توی جامعه به مهندس مومن کم نیاز داریم که شما میای حوزه.خب برو تو اون عرصه خدمت کن!(خلاصه از این سوالایی که اگه بیایید حوزه روزی ده بار ملت ازتون میپرسن!) تمامی این سوال ها رو کسی میتونه جواب بده که کامل برای خودش اهدافش رو حلاجی کرده باشه.شما واسه خودت خوب از لحاظ منطقی استدلال کن که چرا میخوای بیای حوزه،اونوقت راحت به تمام این سوالا میتونی جواب بدی.(من خودم یادم یکی دو شب خوابم نمیبرد.یعنی وقتی تصمیم گرفتم بیام حوزه همش به این «چرا» فکر میکردم.اونقده توی اتاق راه رفته بودم که پا درد گرفتم.ولی اخر واسه خودم مسلم شد که فقط و فقط حوزه میتونه من رو به اهدافم برسونه ولاغیر) اگه از علت تصمیمتون خوب دفاع نکنید احتمال زیاد توی حوزه قبول نمیشید و به نظرم به نفعتونه رد بشید.پس هم خوب فکر کنید و هم مشورت کنید و محکم از اعتقاداتتون دفاع کنید. شاید این سوال براتون پیش بیاد که :من علت اومدن به حوزم رو میدونم،ولی نمیتونم از علت هدفم جلوی چند نفر دفاع کنم.من چرا باید رد بشم؟ توی جواب باید این تذکر رو بدم که طلبه باید سر زبون دار باشه.چون اگه یه طلبه از هدف خودش جلوی یک نفر نتونه دفاع کنه،چجوری در آینده میتونه از اسلام دفاع کنه.وقتی طلبه لباس روحانیت رو میپوشه در چشم مردم نماینده اسلام میشه.وقتی نمیتونه جواب سوالی رو که بلده بِده،در حقیقت انگار اسلام جواب اون سوال رو نداده! فقط یه تذکر در آخر میمونه و اونم اینکه شاید کسایی که باشما مصاحبه میکنند بداخلاق باشن. این کار هم علت داره و باید بهشون توجه داشته باشید.خیلی از این افراد مخصوصا بد اخلاقی میکنند ،چون بدونن عکس العمل شما چیه. مثلا من خیلی ها رو دیدم با این جور بداخلاقی ها بی خیال حوزه شدن.مثلا گفتن اگه طلبه ها اینجوری هستن پس حوزه بدردِ من نمیخوره.دقیقا این جور ادما حوزه نیان بهتره.چون ملاکشون افرادن.یعنی اگه یه طلبه خوب ببینن از حوزه خوششون میاد و یه طلبه بد ببینن بدشون میاد.و این ملاک درستی نیست. ملاک باید حقیقت حوزه باشه نه افراد.اگه حقیقت حوزه خوبه ولو هزارتا طلبه بد هم دیدید باید حوزه رو انتخاب کنید و اگه حقیقت حوزه بده اگه هزار تا طلبه خوب دیدید باید بی خیال حوزه بشید. افرادی که دید عوامانه به حوزه یا حتی اسلام دارن ،ملاکشون رو فرد قرار میدن.همیشه ملاک رو باید حقیقت قرار داد نه فرد. این مسئله انکار ناپذیره که در پیکره صدها هزار نفری طلاب آدمهای نا مناسب هم پیدا میشن.پس نباید ملاک رو افراد قرار داد. گاهی کسایی که مصاحبه میکنن بداخلاقی میکنند تا عکس العمل شما رو آنالیز کنن.اگه ملاک شما افراد هستش قطعا ناراحت میشید یا اصلا بی خیال حوزه میشید.ولی اگه ملاک شما حقیقته اصلا کَکِتون نمیگزه!(وقتی خودم مصاحبه داشتم ،دونفر جلوم نشستن و مثل جناب نکیر و منکر سیم جیمم کردن.یکیشون خیلی با تندی باهام برخورد میکرد.منم اصلا واسم مهم نبود.همچین جوابش رو میدادم و باهاش بحث کردم که اخرش کم اورد و اومد باهام روبوسی کرد و گفت امیدوارم توی حوزه موفق باشی.حالا جالبته از قضا با یکیشون الان آشنام.اونقده انسان مودب و مهربونیه که نگو.گاهی فکر میکنم اون روز چجوری اینقده با من بداخلاق بود!) اینم از یه سری اسرار مصاحبه مخصوص رفقایی که میخوان پا در این عرصه بذارن.امیدوارم به دردتون بخوره یاعلی مددی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت

[دوشنبه 1396-10-04] [ 11:19:00 ق.ظ ]  



  خاطره های نماز شهیدان  ...

سرما و نماز شب ( شهید غلامرضا ابراهیمی)نیمه‌های شب از سردی هوا، از خواب بیدار شدم هنوز تکان نخورده بودم که متوجه شدم «شهید غلامرضا ابراهیمی» نیز بیدار است. او آرام از جا برخاست و هر سه پتوی خود را، روی بچه‌ها که از شدت سرما مچاله شده و به خواب رفته بودند، انداخت. من نیز بی‌نصیب نماندم. یک پتو هم روی من انداخت. فکر کردم صبح شده که حاجی از خواب برخاسته و دیگر قصد خواب ندارد ولی او وضو ساخت و به نماز ایستاد. او آن شب مثل همه شب‌ها تا اذان صبح به تهجد و راز و نیاز مشغول بود.

عروج شبانه (شهید ابوالحسن حسنی)
بارها متوجه می‌شدم که همسرم (شهید ابوالحسن حسنی) نیمه شب از خانه خارج شده بعد از نماز صبح به منزل باز می‌گردد. ابتدا خود را به خواب زده، فکر می‌کردم به دنبال مأموریت‌های سپاه شب‌ها از خانه بیرون می‌رود. یک شب طاقتم تمام شد و خیلی آرام مؤدبانه گفتم. “دلم می‌خواهد بدانم شب‌ها کجا می‌روی؟” وقتی متوجه شد که من نیز می‌دانم از شب‌ها از خانه خارج می‌شود با خونسردی تمام گفت: امشب با هم می‌رویم. نیمه شب پتویی برداشته به اتفاق از خانه خارج شدیم. یک راست به گلستان شهدا رفت. کنار قبر “شهید اسدالله باغبان” پتو را پهن کرد و مشغول خواندن نماز شد. در نماز او را نظاره‌گر بودم. اصلاً مثل این که با تکبیر الاحرام از آسمان نیز بالاتر می‌رفت و با سلام نماز دوباره به زمین باز می‌گشت.

خلوت انس ( شهید علی‌محمد اربابی)
نیمه شب صدای آشنایی با لحنی شیرین و کامی شیوا مرا از خواب بیدار کرد. خوب دقت کردم کلمه‌هایی که در خواب و بیداری به وضوح به گوش می‌خورد: ‌معبودا، محبوبا، خدایا… مطمئن شدم یک نفر به تهجد مشغول است. کنجکاوی بیش از حد وادارم ساخت از رختخواب بیرون آمده و خود را به صاحب صدا نزدیک کنم گویا “علی محمد اربابی” بود، رئیس ستاد لشگر ولی مطمئن نبودم، در تاریک جلوتر رفتم تا چهره‌اش را بهتر تشخیص بدهم. ناگهان او متوجه من شد و تبسم کرد. تبسم همیشه بر لبانش بود ولی من خجالت کشیدم و شرمنده شدم. چون عارف را از خدا، سالکی را از مراد، زاهدی را از معبود و مؤمنی را از محبوب جدا کرده بودم. در حالی که وجودم را “خسی در میقات” می‌دیدم در جای خود برگشتم و با خود عهد کردم دیگر مزاحمتی برای گوشه‌نشینان خلوت انس ایجاد نکنم.

نماز نشسته (شهید علی کاظم امکانی یگانه )
نیمه شب صدایی را می‌شنیدم. می‌فهمیدم وعده ملاقات دارد. بستر خواب را رها می‌کردم و آهسته بیرون می‌رفت و وضو می‌ساخت و با حالتی عجیب به نماز می‌ایستاد و برای اینکه دیگران نفهمند نشسته نماز می‌خواند و در تاریک که کسی او را نمی‌بیند. وقتی “شهید علی کاظم امکانی یگانه” راز و نیاز را تمام می‌کرد، به بالین من می‌آمد و من را صدا می‌کرد و می‌گفت‌: برادر عزیز بلند شو و نمازی بخوان من که حال ندارم، برای منهم دعا و طلب مغفرت نما!

 وعده‌ی ملاقات (شهید ابوالفضل امین راد)
ساعت یازده شب بود که (شهید ابوالفضل امین راد) وضو گرفت. خواهرم نگاه معنی داری به او کرد و گفت: “یک فرد مسلمان رزمنده نمازش تا این وقت شب نمی‌ماند". برادرم پاسخ داد: ‌من نمازم را خوانده‌ام، چه اشکال دارد آدم با وضو و پاک و مطهر باشد؟ خواهرم قانع شد و رفت که بخوابد. ولی من می‌دانستم که او با خدا وعده ملاقات دارد. “نماز شب".

 از خواب تا عبادت (شهید مالک اوزوم چلویی)
“شهید مالک اوزوم چلویی” در شبانه روز بیش از چند ساعتی نمی‌خوابید او در انجام مستحبات به خصوص نماز شب تأکید بسیار داشت و خودش نیز در انجام آن سخت می‌کوشید. حتی به خانواده می‌گفت:‌ شما چقدر می‌خوابید؟ قدری از خوابتان را کم کنید و به عبادت بپردازید. به خدا قسم آنقدر در قبر خواهید خوابید که حد و حصر ندارد.

چشمان دریایی (شهید اکبر باقری)
شب‌ها وقتی همه در خواب بودیم، ناگهان با صدای قرآن بیدار می‌شدیم. خوب که دقت می‌کردیم اکبر باقری رو به قبله ایستاده و با دلی آسمانی و با چشمانی دریایی نماز شب می‌خواند و با خدای خویش راز و نیاز می‌کرد.

سجده بر آب (شهید غلامرضا تنها)
در عملیات کربلا سه، وقتی دچار مد و امواج متلاطم آب شده بودیم، نگران و متحیر، ستون در حال حرکت در آب را کنترل می‌کردم. وقتی دیدم که یکی از بچه‌ها سرش را بدون حرکت در آب قرار داده است، بیشتر نگران شدم. شانه‌ ایشان را گرفتم و تکان دادم، سرش را بلند کرد و با نگرانی و تعجب پرسیدم:‌ چی شده؟ چرا تکان نمی‌خوری؟

خیلی خونسرد و بدون نگرانی گفت:‌ مشغول نماز شب بودم و ضمناً با طناب متصل به ستون، بقیه را همراهی می‌کردم. اطمینان و آرامش خاطر بسیجی «شهید غلامرضا(اکبر) تنها» زبانم را بند آورده بود گفتم: «اشکالی نداره، ادامه بده! التماس دعا» صبح روز بعد، روی سکوی الامیه اولین شهیدی بود که به دیدار معشوق نایل آمد.

 کهکشان اشک (شهید حیدر حسین)
نیمه شب‌ها و در اوج سرما از سنگر بیرون می‌زد و وضو می‌گرفت و در یک گوشه دنج و تاریک روی خاک می‌نشست و با معبود و معشوقش راز و نیاز می‌کرد. “حسین حیدر” بود و یک کهکشان اشک. او بود نماز شفع و وتر. او بود و یک دنیا تمنا و نیاز به درگاه بی‌نیاز.

نماز شب همگانی (شهید سیدقاسم ذبیحی فر)
“شهید سیدقاسم ذبیحی فر” هنگام عبادتش همیشه تنها بود. هنگام غروب معمولاً بالای خاک ریز یا تپه می‌نشست و پایین رفتنِ خورشید را نگاه می‌کرد. شاید ما اصلاً نمی‌توانیم او را درک کنیم. هرگاه به مسجد می‌رفت، ساعت‌ها به همان صورت و آن قدر گریه می‌کرد که چشمانش متورم می‌شد. در نیمه‌های شب بعد از لختی دعا و خواندن نماز، همه ما را بیدار می‌کرد بعد می‌گفت: ‌بیدار شوید، نمازتان دیر شده ولی دیگر نمی‌گفت چه نمازی. ما همگی بر می‌خاستیم و بعد از گرفتن وضو، به چادر بر می‌گشتیم. هنگام بستن قامت برای نماز، او می‌گفت:‌ حال نیت نماز شب کنید.

فضای نماز شب (شهید مهدی سامع)
شب قبل ازعملیات محرم “مهدی سامع” تا بعد از نیمه شب به شناسایی رفته بود و دیر وقت خسته و کوفته برگشت و به خواب رفت. بچه‌ها که برای نماز شب بیدار شده بودند او را بیدار نکردند چون او خسته بود و شب بعد هم باید در عملیات شرکت می‌کرد. صبح برای نماز بیدار شد با ناراحتی گفت:‌ مگر سفارش نکرده بودم مرا برای نماز بیدار کنید؟ وقتی دلیلش را گفتند. آه سردی کشیده و گفت:‌ افسوس، شب آخر عمرم نماز شبم قضا شد!

 پرواز در شب ( شهید عباسعلی شکوهی)
نزدیک سنگر جایی را که به عنوان قبر و محراب کنده بود و در آنجا به عبادت و راز و نیاز مشغول می‌شد. شب عملیات و الفجر هشت مهتابی بود و ما داشتیم با برادران و عزیزان خود وداع می‌کردیم “شهید عباسعلی شکوری” ما را رها کرده بود و در آن جایگاه همیشگی‌اش به سجده نشسته و داشت مناجات می‌خواند. چهره‌اش آفتابی بود و دلش آسمانی و چشمش دریایی. قلبش التهاب یک سفر را داشت و دستانش دو بال پرواز.

نجوای قرآن (شهید عباس صالحی)
یک روز دیدم دارد جایی را حفر می‌کند گفتم: چه می‌کنی؟ گفت: دارم قبر می‌کنم. من رفتم کمکش. حفره‌ای شد به عمق دو متر، طوری که دو نفر راحت بتوانند در آن بنشینند. شب‌ها “شهید عباس صالح” با چراغ قوه می‌رفت آنجا و با خدای خویش خلوت می‌کرد چه زیبا بود ترنم عشق از لبهای او که نجوا می‌کرد قرآن را و مناجات علی (علیه السّلام) را و دیدنی بود نماز شب و سوز نیمه شبش!
 
 پیک حق (شهید حسین صنعتکار)
شهید حسین صنعتکار بسیار مقیّد به خواندن نماز شب بود. و این روحیه را در عمل به سایرین منتقل می‌کرد هر کس دو روز با حسین بود نماز شب خوان می‌شد. یکبار از او پرسیدم: شبی شده است که از خواب بیدار نشوی؟

با تبسمی ملیح گفت:‌ یک شب از شدت ضعف و بی‌خوابی، خواب ماندم. با نیش پشه‌ای از خواب بیدار شدم. ساعت سه بامداد است. به قدری خوشحال شدم که نهایت نداشت چرا که یک پیک حق در قالب پشه مرا از خواب بیدار کرده بود تا نمازم فوت نشود.
 
 رزم شبانه (شهید رامین عبقری)
یکی از همرزمان پسرم “رامین عبقبری” تعریف می‌کرد که رامین شب‌هایی را که پست نگهبانی نداشت، به کسی که نوبتش بود می‌گفت: مرا برای رزم شبانه (نماز شب) بیدار کن! چون در سنگر جا برای ایستادن نبود، “شهید رامین عبقری” نماز شب را به طور نشسته می‌خواند. در آن ‌سوز سرما جای گرم را رها می‌کرد و با آب منبع وضو می‌ساخت و نماز را با حضور قلب و خلوص نیت به جا می‌آورد.

ایثار در نیمه شب ( شهید کلیم الله فلاح نژاد)
شب بود و همه رزمنده‌ها خواب بودند. شهید کلیم اللله فلاح نژاد برای ادای نماز شب برخاست ناگهان شیء آتش زایی را می‌بیند که گوشه مهمات افتاده و آتش گرفته است. دلش نمی‌آید بچه‌ها را از خواب بیدار کند. پتو بر می‌دارد و با دست و پا، تند تند آتش را خاموش می‌کند. تمام دست و پا و کفش ایشان دچار سوختگی می‌شود اگر او بیدار نمی‌شد و این از خود گذشتگی را انجام نمی‌داد همه مهمات‌ها از بین می‌رفت و هم جان عزیزان رزمنده به خطر می‌افتاد.

شهادت در حین نماز شب (شهید گمنام)
صبح روز بعد والفجر (1) که برای انتقال شهدا و بقیه مجروحان به منطقه رفتیم با یک صحنه عجیب رو به رو شدم. در بین شهدا، برادری بود که دیشب مجروح شده بود. این برادر روی سجاده‌ای نشسته بود. قرآن و مهرش روی سجاده و هر دو دستش شدیداً مجروح بود. او با همین حالت شهید شده بود. از خودم پرسیدم: اینها با این وضع، نماز شبشان را ترک نکردند، ما کجای راه هستیم؟

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت

[یکشنبه 1396-10-03] [ 10:15:00 ق.ظ ]  



  آیاتی ازقران کریم درباره نماز ...

1.قَداَفلحَ المؤمِنون،اَلَذینَ فی صَلاتِهِم خاشِعُون.(مؤمنون آیات1-2)
به حقیقت رستگار شدند مؤمنان آنانکه ایشانند در نمازشان خضوع کنندگان.
2.وَاَقِمِ الصَّلوةَ اِنَّ الصَّلواةَ تَنهی عَنِ الفَحشاءِ وَالمُنکَر.(عنکبوت آیه 45)
وبرپای دار نماز را ،بدرستیکه نماز نهی می کنداز کارهای زشت و ناپسند.
3.وَاَقیِمُواالصَّلواةَ وَءَاتُواالزَّکواةَ وارْکَعُوامَعَ الرَّاکِعیِنَ.(بقره آیه 41)
و برپای دارید نماز را و بدهید زکات را و رکوع کنید با رکوع کنندگان.
4.واسْتَعیِنُوا بِالصَّبروَالصَّلواةِ وَاِنَّها لَکَبیِرَةٌ اِلاّعَلیَ الْخاشِعینَ.( بقره آیه 45)
واستعانت جوئید به شکیبایی و نماز و بدرستیکه آن نماز دشوار است مگر بر صاحبان خشوع.
5.اَلَّذیِن َیُومِنُونَ بِالْغَیبِ وَ یُقیمُونَ الصَّلواةَ وَمِمّارَزَقْنَاهُم یُنْفِقُونَ.(بقره آیه6)
آنانکه می گروند به آنچه پنهان است و برپای می دارند نماز راو آنچه روزی دادیم ایشان را انفاق می کنند.
6.وَاَقِمِ الصَّلواةَ لِذِکْرِی.(طه آیه15)
وبرپای دار نماز را برای ذکر من
7.ما سَئلَکَ کُم فی سَقَر،قالوُا لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلّیِن.(مدثر آیات 42-43)
بهشتیان از جهنمیان می پرسند که چه چیز شما را به جهنم و سقر کشانید؟گویند :ما از نماز گزاران نبودیم.
8.وَیلٌ لِلْمُصَلَّین ،اَلَّذیِنَ هُم عَن صَلاتِهِم ساهُون.(ماعون آیه4)
وای بر نماز گزارانی که از نماز خود غافل هستند و نماز را با غفلت انجام می دهند.
9.وَاَقِمِ الصَّلواةَ طَرَفَیِ النَّهارِ وَزُلَفاً مِنَ الَّیلِ ،اِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ.(هود آیه 114)
نماز را در دو طرف روز و اوائل شب بر پای دار ،چرا که حسنات سیئات را بر طرف می سازد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت

 [ 10:11:00 ق.ظ ]  



  نمازعشق ...

نماز حقیقتی است که برای هر نمازگزاری در حد خود ،آذوقه معنوی جهت تکامل بخشیدن به وی را دارد به گونه ای که پیامبران و امامان والا مقام ،که انسانهای کاملی هستند نیز ازنماز بی نیاز نبوده و نماز را وسیله صعود و معراج خود قرار داده اند که پیامبر اکرم (ص)آن را نور چشم خود معرفی و حضرت علی (ع) در حین نماز به شهادت رسیدند .امید است ما نیز در پرتو انوار نماز مسیر آن نماز گزاران واقعی را طی کرده و از برکات عرفانی آن بهرمند گردیم….

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت

 [ 10:09:00 ق.ظ ]  



  شعرنماز ...

نماز است شمع شبستان دل دل بی نماز است بدتر ز گلنماز است معراج ما خاکیان بر او غبطه ورزند افلاکیان

نماز است آرامش زندگی چه آزادگی بهتر از بندگی

پیمبر چنین کرد این نغمه ساز مرا نور چشم است اندرنماز

نماز است سر خط آزادگی دوای غم و درد دل مردگی

نماز است چون مه به شبهای تار نماز است رهبر به کوی نگار

هر آنکس نمازی کند با حضور بگردد سراپای غرق سرور

به هر حالتی از خدا یاد کن به یاد خدا جان ودل شاد کن

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت

 [ 10:07:00 ق.ظ ]  



1 2 3